کتابخانه عمومی آزادگان لیسار
کتابخانه عمومی آزادگان لیسار

کتابخانه عمومی آزادگان لیسار

قاتل میرزا کوچک خان(عکس)

در آذر 1300 در حالی که میرزا بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود، در کوه‌های تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یکی از عوامل سالار شجاع کشته و سرش بریده شد. خالو قربان که روزگاری خود از همرزمان او بود سر بریده میرزا را برای رضاخان سردار سپه به تهران برد

با خروج قوای روسیه و انگلیس از گیلان و پیوستن وابسته نظامی شوروی به قوای دولتی ایران و حرکت آن برای سرکوب دولت انقلابی و تسلیم خالو قربان به این قوا، میرزا بار دیگر تنها باقی ماند. روس‌ها نیز براساس توافق با دولت ایران از کمک نظامی به جنگلی‌ها خود داری کردند. نبرد قوای دولتی با نیروهای اندک جنگل شدت یافت و سرانجام در 12 آبان 1300 رشت به تصرف قوای دولتی درآمد، اما میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.


عکس/ کسی که سر میرزا کوچک خان را برید


رضا اشکستانی کسی که پس از سر بریدن میرزا کوچک خان آن را به خان تالش تحویل داد.


کربلا،80 سال قبل


 "اریک ماتسون" شرق شناس امریکایی در سفر به عراق مجموعه با ارزشی از اماکن مقدس کربلا و نجف عکاسی کرده که اکنون و با گذشت 80 سال از قدمت آن همچنان جالب توجه است.


 "اریک ماتسون" شرق شناس و عکاس امریکایی که سال ها در عراق و شام فلسطین به تحقیق و پژوهش در تاریخ اسلام می پرداخت در سال 1932 سفری به کربلا انجام داد تا از آنچه خود دومین شهر مقدس شیعیان نامیده عکاسی کند. عکس های او از کربلا شامل چند عکس از بیابان های اطراف شهر و نماهایی از حرم امام حسین(ع) و کوچه و خیابان های کربلاست.

مجموعه عکس های ماتسون از شهرهای مقدس و بناهای تاریخی و باستانی عراق، عربستان، فلسطین و سوریه چندی بعد در آژانس عکسی با نام خودش "ماتسون" جمع آوری شد و اکنون از منابع مهم تاریخ معاصر کشورهای عربی به شمار می رود.






















عربستان،پیش از کشف نفت



  کشف نفت شاید مهمترین واقعه تاریخ معاصر عربستان باشد چرا که پس از قرن‌ها زندگی سخت در فقر، ثروت هنگفتی به این سرزمین سرازیر شد که در مدت کمتر از یک قرن همه چیز را عوض کرد.

 در کشور عربستان که امروز به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورها و بزرگترین تولید کننده نفت جهان به شمار می‌رود در کمتر از یک قرن پیش بادیه نشینی همچنان شکل غالب زندگی به شمار می رفت و بیابان های گرم و سوزان آن چیزی جز فقر عاید ساکنانش نمی‌کرد؛ با این وجود همین بیابان‌های سوزان گنجی در خود پنهان کرده بود که برای ثروتمند کردن این سرزمین ره صد ساله یکشبه طی شد.  

به روایت تاریخ سوم مارس 1938 کمپانی‌های آمریکایی "استاندارد اویل" کالیفرنیا و "تکزاس اویل" در منطقه "دمام" واقع در جنوب شرقی عربستان، پنج سال پس از آنکه امتیاز استخراج و اکتشاف نفت در عربستان را از آل سعود گرفتند توانستند اولین چاه نفت را کشف کنند. در این تاریخ کمتر از یک دهه از تاجگذاری ملک عبدالعزیز بن سعود در ریاض می‌گذشت و کشف این ثروت عظیم او و خاندانش را برای چندین دهه بر سراسر عربستان مسلط کرد. 

آن روزها مردمی که در عربستان زندگی می‌کردند اغلب بادیه نشین بودند و شهرنشینی به  مناطق حاصل خیز و گذرگاه‌های تجارتی محدود می‌شد. کشف این ثروت عظیم باعث شد ملک عبدالعزیز بسیاری از بادیه نشینان را وادار به یکجانشینی کند و بنیان بسیاری از شهرهای ثروتمند در آینده را بگذارد.

اعراب بادیه نشین تا آن روز در چادرهای سیاهی که با پشم درست شده بود زندگی می‌کردند؛ هر خانواده در یک چادر و هر چند خانواده یک "حی" و بیشتر از آن یک قبیله را تشکیل می‌دادند که بنیان اصلی زندگی اعراب از دیرباز بوده است. آنها جنگجویانی ماهر و سوارکارانی چالاک بودند که برای محافظت از قبیله خود تا پای مرگ می ایستادند. بادیه نشینان معمولا با گله داری و در برخی نقاط مانند بادیة الشام با مختصری زراعت زندگی می‌کردند.

درباره زندگی اعراب بادیه نشین در کتاب‌های تاریخی بسیار نوشته شده است اما به همان اندازه عکس و فیلم از زندگی آنها بویژه تا پیش از کشف نفت وجود ندارد؛ در این میان عکس های "جوزف مانتینز" عکاس امریکایی یکی از با ارزشترین منابع به شمار می رود.

مانتینز عکاسی است که همزمان با آغاز عملیات اکتشاف نفت در سال 1933 همراه با کارکنان شرکت نفتی استاندارد اویل کالیفرنیا به این سرزمین آمد و یکی از با ارزشترین اسناد مصور تاریخ معاصر عربستان را فراهم کرد. عکس های او تصویری نادر از مردم شناسی، شهرنشینی، روستا نشینی، مناظر طبیعی و زندگی بادیه نشینان پیش از تغییر آن به دست دلارهای نفتی را در بردارد.

او که همراه با تیم اکتشاف از صحراهای عربستان گذشته و با مردم بادیه نشین برخورد داشته و عکس هایی از مجموعه خود را به آنها اختصاص داده است.

در مجموعه ای چند قسمتی در سرویس عکس و تاریخ فرارو نگاهی می اندازیم به عکس های "جوزف مانتینز" از عربستان در آستانه کشف نفت در این کشور. مجموعه اول عکس های او از بادیه نشینان را در بر می گیرد.

گفتنی است این عکس ها که در موزه ملی هوافضای کالیفرنیا نگهداری می‌شود گاه از کمترین زیرنویس بی بهره اند و تعداد معدودی از آنها هستند که تنها به ذکر مکان و یا عبارت "بادیه نشین" در آن اشاره شده است. 

(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی



(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی



(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی


(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی



(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی


(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی



(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی


(تصاویر) عربستان پیش از کشف نفت؛ بادیه‌نشینی

درباره استیون هاو کینگ



img/daneshnameh_up/e/e3/hooking.jpg

مقدمه

استیون ویلیام هاوکینگ در هشتم ژانویه 1942 م (300 سال پس از مرگ گالیله) در اکسفورد در شمال لندن به دنیا آمد. در جنگ جهانی ، آکسفورد ، به عنوان یکی از مراکز نگهداری از کودکان جنگ زده انگلیس برگزیده شده بود. به هشت سالگی که رسید ، خانواده هاوکینگ به سن آلبانس ، شهری در 32 کیلومتری شمال لندن رفتند که استیون در آنجا به مدرسه سن آلبانس رفت و از همان آغاز ، نبوغ خود را نشان داد. هاوکینگ ، در حومه لندن در خانواده‌ای تحصیل کرده و با فرهنگ رشد کرد. پدرش پزشک و متخصص بیماریهای مناطق حاره و مادرش از فعالان حزب لیبرال بود. استیون پسر کوچک اندامی بود که به کندی خواندن را فرا گرفت و هرگز در کلاس درس از شاگردان متوسط کلاس بالاتر نبود. لیکن او بسیار کنجکاو ، خیال پرور و دوست دار موسیقی بود. او از ابتدا علاقه شدیدی به علوم پیدا کرده و به تحصیل ریاضیات و بعدها به فیزیک پرداخت. اگر چه پدرش دوست داشت که او پزشکی بخواند. در سال 1958 او و چند تن از دوستانش موفق به ساخت یک رایانه ابتدایی ولی با کارایی خوبی شدند. در سال 1959 موفق به دریافت بورس تحصیلی از دانشگاه آکسفورد شد و آنجا بود که قابلیتهای خویش را به خوبی نشان داد.

استیون هاوکینگ و جهانی که او می‌بیند.

وقتی در سال 1962 با درجه ممتاز از دانشگاه آکسفورد فارغ التحصیل شد، برای گرفتن دکترا در کیهانشناسی به دانشگاه کمبریج رفت. در آنجا بود که شیفته شناخت "سیاهچاله‌ها" (که اولین بار توسط رابرت اوپنهایمر مطرح شده بودند) و "تکنیکهای فضا - زمان" شد، پدیده‌هایی که به نظر می‌رسید قوانین فیزیک نسبت به شناخت آنها عاجز مانده بود. پس از دریافت دکتری ، در کمبریج ماند و در همان سنین جوانی با ارائه نظریه‌های جسورانه و طرح سوالهایی درباره برخی فرمولها و نظریه‌های انیشتین و به چالش طلبیدن نام آوران فیزیک ، به شهرت رسید. از همین سالها روی قوانین پایه حاکم بر جهان عمیقا کار کرد. او با راجرپن رز فیزیکدان و ریاضیدان برجسته دانشگاه آکسفورد با استفاده از نظریه نسبت عام انیشتین به این نتیجه رسیدند که فضا- زمان در لحظه مهبانگ (Big-Bang) آغازی داشته و این آغاز در سیاهچاله ای رخ داده است. این نتیجه ضرورت وحدت نسبیت عام و مکانیک کوانتومی را الزام آور ساخت که جهش علمی عظیمی را در نیمه دوم قرن بیستم بوجود آورد. یکی از نتایج این نظریه این استنتاج بود که سیاهچاله‌ها الزاما نباید کاملا سیاه باشند، بلکه می‌توانند پس از گسیل تابش ناپدید شوند. حدس دیگر اینکه جهان در لحظه فرضی هیچ کرانه‌ای ندارد.

در سال 1668 ، هاوکینگ به جمع اندیشمندان مؤسسه نجوم کمبریج پیوست و در آغاز بود که کاربرد قوانین ترمودینامیک را در توصیف سیاهچاله‌ها بر پایه ریاضیات بسیار پیچیده آغاز کرد. در این اثنا کتاب فنی و تخصصی خود را با همکاری جی. اف. رالیس (G. F. R. Ellis) به نام "ساختار بزرگ مقیاس فضا - زمان" منتشر ساخت و در پی آن کتابها و مقاله‌های تخصصی زیادی در این زمینه نوشت که کتاب "300 سال پس از کشف گرانش" از این جمله است. اما شاید بخش عمده‌ای از شهرت عمومی او مدیون کتابها و مقاله‌های عامعه خوان او بخصوص کتاب معروف "تاریخچه زمان - از انفجار بزرگ تا سیاهچاله" اوست که در سال 1988 چاپ و منتشر شد و تا ماهها پر فروش‌ترین کتاب علمی جهان بود و ظرف کمتر از دو سال 14 بار تجدید چاپ شد.

همیشه این فکر غالب بود که هیچ چیز نمی‌تواند از سیاهچاله بگریزد، اما هاوکینگ اولین بار اظهار داشت که تحت شرایط معینی ، یک سیاهچاله می‌تواند، ذرات زیر اتمی گسیل کند. این پدیده امروزه به تابش هاوکینگ معروف شده است. او به کار روی نظریه مبدأ جهان ادامه داد و ادامه این کار به راههای وصل نسبیت (گرانش) با مکانیک کوانتومی (کارکرد درونی اتمها) دست یافت. کارهای هاوکینگ سهم عظیمی در آنچه فیزیکدانها "نظریه وحدت بزرگ" نامیده‌اند، داشته است. طبق این نظریه تمام قانونمندیهای فیزیک در قالب یک قانون یا معادله بیان می‌شود و فیزیکدانها پیرو دیدگاه آرمانی انیشتین در تلاش برتری یافتن این معادله‌اند. انیشتین با تلاشی نافرجام در قلمرو ریاضیات نتوانست این مجموعه متفاوت قوانین طبیعی را باهم آشتی داده و همساز کند.

اما او قلبا ایمان داشت که ماورای این نیروها سادگی و سهولتی نهفته است که در متن آن می‌توان تمام این نیروها و قوانین آنها را با قانونهای واحدی توضیح داد و این اعتقاد صرفا بر نوعی زیبایی شناسی استوار بود. باید توجه داشت که انیشتین انسان موحدی بود و به خدای یکتا اعتقادی راسخ داشت، از طریقی به زیبایی ریاضیات نیز عشق وافری می‌ورزید. از این رو معتقد بود که خالق یکتا با نگرشی زیباشناسانه جهان را با هندسه و ریاضیات زیبایی در قالب یک معادله سهل و ساده نظم داده است. وظیفه ماست که تلاش کنیم این معادله زیبا و سهل و ساده را بیابیم.

البته همه فیزیکدانان چنین وحدتی را باور ندارند. مثلا "ولفانگ پاولی" فیزیکدان برجسته اتریشی که اصل طرد او در آرایش عناصر جدول مندلیف و شناخت بیشتر عناصر ، تحول شگرفی ایجاد کرد، یک بار به شوخی گفته بود: "آنچه را خدا از هم جدا کرده است، هرگز کسی پیوندشان نخواهد داد." استیون هاوکینگ در بهار سال 1974 و در سن سی و دو سلگی به عالیترین افتخارات علمی در انگلستان یعنی پذیرش در "انجمن سلطنتی بریتانیا" -که یکی از عالیترین نهادهای علمی جهان محسوب می‌شود- نایل شد. او شاید جوانترین عضوی بود که در طول تاریخ این انجمن به عضویت آن برگزیده می‌شد.

هاوکینگ از سال 1962 از بیماری مخرب و تحلیل برنده‌ای به نام "بیماری نورون حرکتی" (Motor Neuron disease) رنج می‌برد. این بیماری تا به امروز تمام قوای جسمانی او را تحلیل برده بطوری که نه فقط توان حرکت اعضای بدن خود را ندارد، بلکه قدرت تکلم نیز ندارد. ولی با وجود آنکه قریب به 90 درصد اعضای بدنش از تحرک باز مانده‌اند، با صندلی چرخدار و رایانه مخصوصش به درس و تحقیق خود همچنان ادامه می‌دهد و به عنوان استاد مدعو به کشورهای مختلف جهان سفر می‌کند، گویی تمام پاره وجود او توده بهم فشرده‌ای از مغز فعال و هوشیاری است که اراداه‌ای قوی آن را هدایت می‌کند. مغز هاوکینگ نیرومندترین ابزار اوست که سرکش و آزاد به کاوش در اعماق جهان هستی می‌پردازد.

در همان سالهای آغاز بیماریش ، در یک مجلس مهمانی با جین وایلد که دانشجوی زبان بود آشنا شد و در سال 1965 با او ازدواج کرد. جین وایلد همسر او می‌گوید: "پیش از اینکه او را برای نخستین بار ملاقات کنم، آثار و علائم بیماری در او پدیدار گشته بود. من هرگز استیون قوی بنیه و سالمی را به چشم ندیدم. ولی من درباره آنچه مورد علاقه‌ام بود در کمال سادگی تصمیم گرفتم و به آن عمل کردم."

تشکیل خانواده

ازدواج هاوکینگ نقطه عطفی در زندگی او بود و خود می‌گوید: "جین مرا مصمم ساخت که زندگی کنم و به راه خود ادامه دهم. او براستی میل به زیستن را به من عطا کرد." زندگی خانودگیشان با عشق و تفاهم متقابل ، روالی عادی دارد. نخستین فرزند آنها ، رابرت ، در سال 1967 چشم به جهان گشود، سه سال بعد یعنی در 1970 دختری به نام لوسی به دنیا آمد و در سال 1979 تیموتی متولد شد. اینک آنهات صاحب یک نوه نیز هستند. هاوکینگ در سال 1978 وفق به دریافت جایزه معتبر "آلبرت انیشتین" شد. ملکه الیزابت عنوان و نشان رسمی "شوالیه بزرگ امپراطوری بریتانیا" را که یکی از پرافتخارترین نشانهای انگلستان است به او اعطا کرده است. علاوه بر آن ، از دانشگاههای معتبر دنیا نظیر دانشگاه پرینسون ، دانشگاه شیکاگو ، دانشگاه نیویورک و بسیاری دیگر از دانشگاهها به اخذ درجات افتخاری و نشانهای معتبر نایل آمده است. ولی شاید پرافتخارترین آنها کسب کرسی ممتاز استادی ریاضیات کمبریج است که 300 سال پس از نیوتن کسی موفق به کسب آن نشده بود.

برخی تأملات هاوکینگ

ما در دنیایی حیرت انگیز و گیج کننده زندکی می‌کنیم. می‌خواهیم معنای آنچه را که در پیرامون خویش می‌یابیم بدانیم و دوست داریم بپرسیم: سرشت جهان چیست؟ جایگاه ما در آن کجاست؟ از کجا آمده‌ایم و آمدنمان از بهر چه بوده است؟ منشأ جهان چیست و چرا به صورت کنونی‌اش در آمده است؟ چگونه به پایان خواهد رسید؟"
و چنین ادمه می‌دهد: "من در تمام زندگیم شیفته این بوده‌ام که به سوالهای بزرگی که در مقابلم قرار می گیرند پاسخهایی علمی بیابم. اگر شما نیز مثل من ، در شبی پرستاره ، به ستارگان آسمان نگاه کنید و تلاش کنید و در آنچه می‌بینید با تعمق و احساس بنگرید، شما نیز شگفت زده خواهید پرسید که این جهان چگونه بوجود آمده است. سوالها کاملا روشن و به طرز فریب آمیزی ساده‌اند.

اما پاسخها به نظر می‌رسند که ورای تفکرات ما هستند. "این تفکرات و باورها بیش از دو هزار سال است که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است، اما کمتر از صد سال که ما به روش نوینی از تفکر در این زمینه دست یافته‌ایم. با قرار گرفتن در مرکز جهان ما خود را در مدار متوسطی از خورشید یافته‌ایم. خورشیدی که یکی از میلیونها ستاره کهکشان راه شیری ماست و کهکشان راه شیری ما تازه خود یکی از میلیاردها کهکشان جهان گسترش یابنده و بی انتهاست. اما این از پایان یک تاریخ طولانی تأملات استفهام آمیز بسیار دور است. قبل از آنکه ما امیدوار باشیم بتوانیم تصویر کاملی از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم مجسم کنیم، سوالهای بزرگ هنوز بی پاسخ مانده‌اند."

"من از شما می‌خواهم که در این هیجانات من ، از کشفیات گذشته و حال ، و از این شیوه‌های انقلابی تفکر ، که نصیب ما شده سهیم باشید، از مهبانگ گرفته تا سیاهچاله‌ها و ماده سیاه ، تصور امروز ما از جهان ، پر از باورهای اعجاب آمیز و حقایق و انکار ناپذیر است. داستان رسیدن ما به این تصور ، داستان آموختن این است که آنچه را می‌بینیم بفهمیم."

مثلث برمودا

نکاتی چند در مورد مثلث برمودا






مثلث برمودا محلی است وهم‌انگیز که در آن صدها هواپیما و کشتی در هوا و دریا ناپدید شده‌اند. بیش از هزار نفر در این منطقه وحشت گم شده‌اند، بدون اینکه حتی یک جسد یا قطعه پاره‌ای از یک هواپیما یا کشتی مفقود شده ، به جا مانده باشد.




img/daneshnameh_up/3/3e/bermudatriangle23.gif

موقعیت مثلث برمودا

مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.

وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد. »

این محل فتنه‌انگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.

آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسه‌ها دیده نشد. هیچ حادثه‌ای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرت‌آورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه ‌قایقها و کشتیهایی مفقود شده‌اند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشته‌اند.

منطقه وحشت

همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز می‌کنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت می‌کنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و می‌شوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانه‌ای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.

مشاهدات و گزارشات

در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شده‌اند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کرده‌اند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کرده‌اند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربه‌های قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بوده‌اند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.

این پیامها رفته رفته ضعیف‌تر و غیرقابل تشخیص‌تر شده و یا سریعا قطع شده‌اند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شده‌اند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.

در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شده‌اند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایق‌های ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کرده‌اند.

در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون ... به سرعت می‌آید ... ما نمی‌توانیم فرار کنیم ..." در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.

علل واقعه

علل فرضی طبیعی

توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمول‌ترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:

جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها می‌شود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب می‌شود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.

علل فرضی غیر طبیعی

دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرنده‌هایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمده‌اند، می‌تواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.

یکی از عجیب‌ترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده می‌کردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها می‌گردد.

ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام « در مورد بشقاب پرنده‌ها » ابزار می‌دارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط می‌دهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد می‌کنند که دارای طرحی یونیزه شده است و می‌تواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار می‌کرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و می‌تواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی می‌دانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرنده‌ها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند.

داستانی عجیب

حادثه‌ای در اثر اختلال زمانی در فرودگاه میامی رخ داد که هرگز توضیحی قابل قبول برای آن وجود نداشته است. این واقعه مربوط به یک هواپیمای مسافربری بود که برای فرود در باند آماده بود و با رادار مرکز کنترل هوایی ردیابی می‌گردید که ناگهان ده دقیقه از صفحه رادار ناپدید شد و سپس دوباره ظاهر گشت. هواپیما بدون هیچ واقعه‌ای فرود آمد و خلبان و خدمه از آنچه افراد پایگاه می‌گفتند ابراز تعجب کردند، زیرا تا آنجا که به خدمه مربوط می‌شد، هیچ اتفاق غیر عادی نیفتاده بود. جالب این که ساعتهای همه آنها حدود ده دقیقه از زمان واقعی عقب‌تر بود. در حالی که هواپیما درست 20 دقیقه قبل از این واقعه وقت اصلی را کنترل کرده بود و در آن هنگام هیچ اختلاف زمانی وجود داشت.


  • آیا مثلث برمودا و نقاط مشخص دیگر به صورت ماشینی عظیم عمل می‌کنند تا اختلالاتی بوجود آورند؟

  • آیا آنها می‌توانند گردابهایی را چه در داخل و چه در خارج از جو بوجود آورند که اجسام و اشیا به داخل آنها بیفتد و به بعد زمان و مکانی دیگر منتقل شوند؟

گذشته و آینده برمودا

به نظر می‌رسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانه‌ها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبره‌ها» ، «مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده می‌شده است.
شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.

اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمی‌شود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمی‌یابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه می‌دارد.