بدینوسیله به اطلاع اعضای محترم کتابخانه می رساند که آندسته از عزیزان که شامل جریمه دیرکرد کتب در کتابخانه
هستند، به میمنت ماه مبارک رمضان ازخشودگی جرایم دیرکرد برخوردار گردیده اند.
فلذا از اعضای محترم خواهشمندیم که با تحویل هر چه سریعتر کتب شامل این طرح، از مزایای این بخشودگی .
بهره مند گردند.
اخرین فرصت: تا آخر ماه مبارک رمضان
با سپاس بیکران
«رمضان» در لغت از «رمضاء» به معناى شدت
حرارت گرفته شده و به معناى سوزانیدن مى باشد. چون در این ماه گناهان
انسان بخشیده مى شود، به این ماه مبارک رمضان گفته اند. گرچه ذکر تمام فضائل ماه مبارک رمضان از حوصله این مقال خارج است; ولى
پرداختن و ذکر برخى از فضائل آن از نظر قرآن و روایات اسلامى خالى از لطف
نیست. ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن و ویژگى هاى منحصرى که
دارد در میان ماه هاى سال قمرى برترین است; قرآن کریم مى فرماید: «ماه
رمضان ماهى است که قرآن براى هدایت انسان ها در آن نازل شده است.» تمام کتب بزرگ آسمانى مانند: قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در این
ماه نازل شده است. حضرت امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «کل قرآن کریم
در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال بر پیامبر
اکرم(صلى الله علیه وآله) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در
روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم
ماه رمضان نازل شد.»
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «انما سمى الرمضان لانه یرمض
الذنوب; ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را مى
سوزاند.»
رمضان نام یکى از ماه هاى قمرى و تنها ماه قمرى است که نامش در قرآن آمده است.
در این ماه کتاب هاى آسمانى قرآن کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است.
این ماه در روایات اسلامى ماه خدا و میهمانى امت پیامبر اکرم(صلى الله علیه
وآله) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت
و مهربانى پذیرایى مى کند; پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
«ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است،هر
کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد،
بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگى و عطش دردناک روز قیامت امان
دهد.»
این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه اى برخوردار و
ماه سلوک روحى آنان است و مؤمنان با مقدمه سازى و فراهم کردن زمینه هاى
معنوى در ماه هاى رجب و شعبان هر سال خود را براى ورود به این ماه شریف و
پربرکت آماده مى کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و
افطارى به نیازمندان، شب زنده دارى و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار،
دادن صدقه، روزه دارى و... روح و جان خود را از سرچشمه فیض الهى سیراب مى
کنند.
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) درباره ماه رمضان مى فرماید: «اى مردم!
ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روى آورد، ماهى که نزد خدا از همه
ماه ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب هایش بر همه شب ها و ساعاتش بر
همه ساعات برتر است، ماهى است که شما در آن به میهمانى خدا دعوت شده و مورد
لطف او قرار گرفته اید، نفس هاى شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادات،
عملتان در آن مقبول و دعایتان در آن مستجاب است.... بهترین ساعاتى است که
خداوند به بندگانش نظر رحمت مى کند... .»
تورا انگار خدا فرستاده بود که حیرت خلایق را دامن بزنی و اللّه اکبر آنها را برانگیزی! حیرانیم که چگونه در یک وجود می تواند شهامت و محبت، صلابت و مهر، زهد و جهاد، عرفان و سیاست، عشق و کیاست تجلّی کند. در حیرتیم که چگونه یک نفر با دست خالی و تنها با نیروی ایمان می تواند حکومتی محکم و پولادین را با همه اطلاعات و امنیت و سلاح و تبلیغاتش متلاشی کند و نظام نوی را بنیان نهد. متحیریم که چگونه یک انسان می تواند دستی بر سر یتیمان و مستضعفان داشته باشد و با دست دیگر پایه های تخت ابرقدرت ها را بلرزاند.
... و ما هم چنان غرق دریای حیرتیم که تو از کجا آمده بودی؟ چگونه چندی بر خاک دوام آوردی؟ و اکنون تو را خدا در کجا همسایه خویش کرده است؟
خمینی، آخرین تجلّی ذوالفقار بود؛ مردی که با ابروانش خیبرهای زمان را در هم می شکست؛ مردی که با لب هایش سماع می کرد؛ مردی که ظهور کرد تا غیبت را باور کنیم؛ مردی که سلمان فارسی را به همه زبان ها ترجمه کرد، مردی که با اباذر برادر بود؛ مردی که با باران های موسمی نیایش، پایان خشکسالی بود؛ مردی که در بازارها، تجلّی می فروخت و به خیابان ها، پرچم هدیه می داد؛ مردی که کشاورزی آخرت را رونق داد؛ مردی که ما را به اوایل آخرالزمان رسانید. خمینی کجایی؟!
«نوحی» بود که در موج خیز فتنه و توفان سهمگین حوادث، سکان سفینه امت را به کف با کفایت خود گرفت و خلق را به ساحل شکوه و عظمت فرود آورد؛ «خلیلی» که با تبر عزم و اراده استوار خویش، بت های جاهلیت جدید را در هم شکست؛ «کلیمی» که درماندگان قید بردگی و ذلّت را به ارض موعود و کرامت رسانید؛ مسیحایی که با انفاس حیات بخش خویش جان در کالبد مردگان دمید؛ و وارث شایسته محمّد صلی الله علیه و آله وسلم که در جهان صلای عدل و آزادی درداد و جهانیان را به صراط مستقیم رشد و هدایت فرا خواند و دوزخیان زمین و مستضعفان زمان را به بهشت آزادی و رهایی نوید داد.
به خاطر دارم شب های «نوفل لوشاتو» را که مدت شش شب، نماز مغرب و عشا را در محضر امام بودم روحانیت نماز و نحوه برگزاری آن، آن چنان جالب و دلپذیر بود که گروهی از زن و مرد و کودک مردم محل با این که مسیحی بودند قبل از شروع نماز، با فاصله ای که پلیس معین کرده بود می ایستادند و عاشقانه به جمال ملکوتی امام می نگریستند این تعبیر را همان وقت به واسطه ای از مردم روستا شنیدم که می گفتند: «او اگر مسیح نیست، نماینده مسیح است که در روستای ما تجلّی کرده است».
«روبن وودورث کارلسن»، خبرنگار و مفسر غربی، اولین دیدار خود با حضرت امام را به زیبایی این چنین توصیف می کند «... هنگامی که در به روی او باز شد، من تندبادی از انرژی را تجربه کردم که از میان در و از طریق عبای قهوه ای، عمامه و ریش سفید او به همه منتشر می شد و کوچک ترین ذرّه مولکول در آن ساختمان را به حرکت در می آورد و آن چنان توجه را به خود جلب می کرد که هرچیز دیگر محو می شد. او یک هاله سیال نور بود که به وجدان همه در آن مکان نفوذ می کرد. او هرآنچه را انسان سعی می کرد قبل از دیدنش از وی ترسیم کند، نابود می ساخت. او به قدری بر خود مسلط بود که احساسات مرا به کلی تحت تأثیر قرار داد و مرا در فراسوی بینش ها و فرآیند تجربیاتم هدایت نمود».
«در یکی از جلسات خصوصی که به حضورشان شرفیاب شدم، صحبت از دعا شد. از مجموع فرموده های ایشان، بنده مطمئن شدم که سال های متمادی زیارت عاشورای ایشان ترک نشده و هم چنین چندین سالی که در عراق بودند، زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام را هرشب ساعتی معین انجام می دادند و بسیار کم اتفاق افتاد که شبی آن را ترک کنند. هم چنین زیارت امین اللّه و جامعه را زیاد می خواندند. به هنگام قرائت قرآن بسیار مؤدب می نشستند و در آیات قرآن بسیار عمیق می شدند و بسیار مقید بودند که روزهای سوگواری در مجالس روضه شرکت کنند».
«امام در پاسخ به افرادی که از ایشان در خواست کرده بودند از ورود خانم ها در تظاهرات و راهپیمایی های دوران انقلاب جلوگیری کنند تا احیانا اهانت و هتک حرمتی نسبت به آنها نشود، می فرمودند: «خانم ها دوش به دوش مردان در کنار آقایان در تمام مراحل شرکت داشته باشند و هیچ کس حق ندارد تفوهی (حرف و سخنی) نسبت به مسئله جدا کردن خانم ها از حرکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته باشد».
«امام، نصایحشان را فقط در قالب گفتار بیان نمی کردند؛ بلکه رفتار و عمل ایشان مهم ترین الگو برای ما بود. ایشان حتی خطاها و اشتباهات ما را هم زبانی تذکر نمی دادند؛ بلکه عموما نارضایتی خود را با عمل ابراز می داشتند که این برای ما مؤثرتر بود»
«امام، مقید بودند تا آن جا که امکان دارد کار خود را بر دیگری تحمیل نکنند وکار خودشان را خودشان انجام بدهند. در نجف گاهی اتفاق می افتاد که امام روی پشت بام، متوجه می شدند که چراغ آشپزخانه یا دست شویی روشن مانده. خودشان راه می افتادند و سه طبقه را در تاریکی پایین می آمدند و چراغ را خاموش می کردند».
روز دوشنبه سوم خرداد ماه 61 کسى نبود که لبخند شادى و سرور بر لب نداشته باشد.
کسى نبود که شورو شوق تمام وجودش را فرانگرفته باشد.
کسى نبود که اشک اشتیاق از دیدگان جارى نسازد و کسى نبود کهخداوند قادر متعال را شکر نگوید؛ چرا که در چنین روزى فتحى عظیم نصیب لشگریان توحید شده بود و آن،فتح خرمشهر بود.
سوّمین مرحله عملیات پیروز بیتالمقدس به قصد آزادسازى خرمشهر آغاز گشت.
این عملیات که با رمز »یامحمد بن عبداللَّه« شروع شد در مراحل اولیه، با تصرف پایگاه مرزى کوشک همراه بود، همچنین ضرباتسخت و هولناکى بر تیپهاى 9 و 238 گارد مرزى دشمن وارد آمد و تعداد کثیرى از مزدوران بعثى به اسارتلشکریان جبهه توحید در آمدند که در میان آنها افسران عالیرتبه رژیم بعثى نیز به چشم مىخوردند.
بهدنبال این پیروزىهاى بزرگ بود که خاکریزهاى دشمن یکى پس از دیگرى به تصرف قواى اسلام درآمد وفرماندهان مزدور عراقى در اوج وحشت و هراس، پى در پى فرمان عقب نشینى صادر کردند.
در ساعت شش و پانزده دقیقه بامداد روز یکشنبه، دوم خرداد ماه سال 61، سپاهیان اسلام خرمشهر را بهمحاصره خویش درآوردند و دشمن زبون را که راهى جز فرار نداشت با بلندگو دعوت به تسلیم کردند. تإے؛ّّساعت نُه بامداد بیش از پنج هزار نفر از قواى کفر به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
روز دوشنبه قواى کفر به قصد بازپس گیرى مناطق آزاد شده اقدام به پاتک نمود که با هوشیارى دلاوراناسلام این پاتک دفع گردید و تعداد زیادى از قواى صدام کافر کشته و زخمى و بیش از سه هزار نفر دیگر بهاسارت در آمدند.
الطاف خداوند قادر، پى در پى رزمندگان خداجوى اسلام را فرا مىگیرد و این امدادهاى الهى لحظه به لحظه برپیشروىها مىافزاید تا اینکه سرانجام پس ازمدتها انتظار، در اوج بهت و ناباورى و سرگیجه دشمنانخونخوار اسلام و در کمال امیدوارى مؤمنان به رحمت پروردگار رحیم، خرمشهر آزاد مىشود.
یکى ازکسانى که از نزدیک شاهد مراحل مختلف فتح و پیروزى لشکریان حق بوده، در قسمتى از خاطراتشلحظات پیشروى و فتح و ظفر را اینگونه توصیف مىکند:
»تدارک آزادى خرمشهر از عملیات بیتالمقدس پىریزى شده بود، این عملیات ترس و وحشت عجیبى بر دلعراقىها افکنده بود.
با وجودى که دشمن براى نگهدارى خرمشهر مرتب دست به ضد حمله مىزد، ولى اینضد حملهها در اراده پولادین رزمندگان اسلام هیچگونه خللى بوجود نیاورده و دشمن زبون در هر ضد حملهبا تعداد زیادى کشته و مجروح و از دست دادن مقادیرى مهمات و سلاح به عقب مىنشست.
واحد آر - پى - جى 7 سپاهیان اسلام امان دشمن را بریده بود.
در آن روزها همه چیز حکایت از پیروزى بزرگمىکرد.
طوفان شوق سراپاى وجود همه رزمندگان را فرا گرفته بود.
هیچ نیرویى قادر نبود در مقابل ایننیروى الهى ایستادگى کند.
روزها بهسرعت مىگذشتند و فاصله رزمندگان اسلام لحظه به لحظه به خرمشهر کمتر مىشد.
مزدوران بعثىمىخواستند به هر نحو شده خرمشهر را از دست ندهند، چون که مىدانستند خرمشهر تعیین کنندهسرنوشت جنگ است، به همین دلیل در اطراف شهر خاکریزهایى به ارتفاع چند متر احداث کرده بودند وصدام بهترین نفرات خود را به خرمشهر فرستاده بود.
عراق فکر مىکرد با مقاومت، کارى از دستش ساخته است.
فرماندهان عراقى مرتب سربازان را تهدیدمىکردند که در شهر بمانند، ولى ساعت به ساعت فشار رزمندگان اسلام بر روى مزدوران بیشتر مىشد.
لشکریان اسلام قبل از ورود به خرمشهر، شهرک ولىعصر را که پس از ورود قواى کفر به مرز شلمچه محلاستراحت آنان شده بود از لوث وجود صدامیان کثیف پاکسازى کردند و این شهرک عربنشین را از دستدشمن خارج ساختند.
نزدیکىهاى ظهر، نیروهاى اسلام دسته دسته از شمال شهر وارد خرمشهر شدند و از فلکه راه آهن پا به داخلشهر گذاشتند.
جنگ خیابانى و تن به تن آغاز گشت.
عدهاى از مزدوران هنوز در محوطه بندر و گمرک دفاع مىکردند، اما درعرض کمتر از چند ساعت فلکه راه آهن و محوطههاى اطراف کلاً آزاد شد.
همان فلکهاى که روزهاى اول مهرماه59 جوانان خرمشهرى در آنجا با کوکتل مولوتف جلوى تانکهاى عراق ایستاده بودند، ولى این دفعه وضعفرق مىکرد، این دفعه لشکر پیروز و ظفرمند، دلاوران اسلام بودند.
این دفعه لشکریان اسلام با رشادت خوددرسى به صدامیان دادند که هیچوقت خیال تجاوز به میهن اسلامى ایران به سرشان نزند.
یکى از هلیکوپترهاى عراقى که آمده بود از محوطه بندر، فرماندهان عراقى را فرارى دهد، در اثر شلیکگلولههاى سلحشوران ایرانى در محوطه بندر سقوط کرد و عدهاى از مزدوران از ترس، خود را به آب انداختهبودند تا از طریق شط به آن سوى مرز فرار کنند.
در بعد از ظهر دوشنبه 3 خرداد ماه، دلاوران اسلام از مسجد جامع خرمشهر صداى اللَّه اکبر را به گوشرسانیدند.