کتابخانه عمومی آزادگان لیسار
کتابخانه عمومی آزادگان لیسار

کتابخانه عمومی آزادگان لیسار

آیا علت نخواندن کتاب بهانه هم دارد

به زندگی این مرد نگاه کنید و قضاوت با خودتان باشد.

فرقی نمی‌کند چه‌کاره باشی، کجای دنیا زندگی کنی یا چقدر پول داشته باشی؛ حتی مهم نیست خورشید زندگی‌ات تازه طلوع کرده یا آفتابی رسیده به لب بوم است؛ مهم این است که بخواهی مفید و منحصربه‌فرد باشی.

متفاوت بودن، سبک زندگی بعضی آدم‌هاست، با این که از مال دنیا بساطی کوچک و جمع و جور دارند و از خزانه عمرشان سال‌های زیادی برداشت کرده‌اند. اکبر رستمی از تبار این آدم‌هاست؛ پیرمردی 76 ساله که دامدار و کشاورز و چوپان است، اما سبک و سیاق زندگی‌اش را از اکثریت جامعه دامدارها و کشاورزها و چوپان‌ها جدا کرده است. او اهل روستای ماهوته آبدانان و یک کتابخوان حرفه‌ای است و در چهار سالی که عضو کتابخانه امیرکبیر این شهر شده، 500 جلد کتاب خوانده است. او حالا نمادی است از تلاش برای تغییر سبک زندگی، یک مثال خوب از انسانی که در منطقه‌ای محروم به دنیا آمده و رشد کرده، ولی با همت خود زندگی تازه‌ای برای خودش ساخته است؛ کسی که به همه ما یاد می‌دهد عجین شدن با کتاب حتی برای یک چوپان، زمانی که گله‌ها مشغول چرا هستند، شدنی است.

اما مصاحبه ای که با این مرد داشته اند رو خوب بخوانید:

آقای رستمی شما مدرسه رفته‌اید؟

وقتی کودک بودم، دو کلاس در مدرسه عشایری خواندم، اما بعد دیگر ادامه ندادم تا بعد از انقلاب که نهضت سوادآموزی راه افتاد و تا کلاس پنجم خواندم.

از چه زمانی به مطالعه علاقه‌مند شدید؟

قبل از جنگ بود، البته قبل از آن هم به کتاب علاقه داشتم، اما از زمان جنگ که فرصتی پیش آمد و کتاب‌هایی در اختیارم قرار گرفت، نسبت به مطالعه علاقه شدیدی پیدا کردم.

الان شما را به عنوان یک کتابخوان حرفه‌ای می‌شناسند. چند سال است مطالعه منظم دارید؟

هفت، هشت سال است.

عنوان کتابخوان حرفه‌ای را برای خودتان می‌پسندید؟

خوب است، اما خوب‌تر، حس شیرین کتاب خواندن است. کتاب غذای روح و دوست و همراه انسان است. با کتاب مردم به راه حق هدایت می‌شوند.

بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟

تاریخ، ادبیات، فلسفه و جغرافی.

حالا که به تاریخ و جغرافی علاقه دارید، بگویید چرا به آبدانان می‌گویند آبدانان؟

این اسم به زمانی برمی‌گردد که ساکنان این منطقه عشایری بودند و در سیاه‌چادرها زندگی می‌کردند. این مردم می‌دیدند سرزمینی که در آن ساکن شده‌اند، آب فراوان دارد و کشت و کار هم در آن به خوبی انجام می‌شود. برای همین اسم منطقه را گذاشتند آبدانان یعنی جایی که هم آب دارد، هم نان.

اولین کتابی که خواندید، چه بود؟

شاهنامه فردوسی، بعدش هم کتاب‌های مربوط به تاریخ زندگی انبیا از آدم تا خاتم.

شما فقط پنج کلاس سواد دارید و شاهنامه کتاب ادبی سنگینی است. خواندنش برایتان سخت نبود؟

اوایل سخت بود، اما چون به شاهنامه علاقه زیادی دارم، تلاش کردم و از عهده خواندن و فهمش برآمدم. البته حالت روایتی و قصه مانند شاهنامه هم کمکم کرد چون من علاقه زیادی به حماسه دارم.

کدام داستان شاهنامه را بیشتر دوست دارید؟

از اول تا آخرش را دوست دارم، اما داستان سیاوش و فریدون را از همه بیشتر.

رابطه‌تان با سعدی و حافظ چطور است؟

آنها را هم دوست دارم و اشعارشان را می‌خوانم، اما به شاهنامه علاقه خاصی دارم.

از سعدی یا حافظ، شعری در ذهنتان هست؟

از حافظ نه اما از سعدی چرا: «عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست/ کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست/ هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست/ نتواند ز سر راه ملامت برخاست».

آخرین کتابی که خواندید، چه بود؟

کتاب اساطیر ایران.

معمولا روزی چند صفحه کتاب می‌خوانید؟

وقتی کاری نداشته باشم، مدام کتاب می‌خوانم، اما اگر سرم شلوغ باشد روزی دو ساعت حتما مطالعه می‌کنم. حالا که سنم بالا رفته، شب‌ها خوابم نمی‌برد و بیشتر کتاب می‌خوانم.

ظاهرا وقتی چوپانی می‌کنید هم کتاب می‌خوانید، گوسفند‌ها حواستان را پرت نمی‌کنند؟

من گله را به زمین‌های خودم می‌برم تا علوفه بخورند. آنها مشغول خوردن می‌شوند و من هم مشغول خواندن. کاری به من ندارند.

خانواده شما هم کتابخوان هستند؟

بله، پنج تا دختر و دو پسر دارم که همه تحصیلکرده‌اند و اهل مطالعه.

همسرتان چطور؟ سواد دارد؟

بله، چهار کلاس خوانده. این که من کتاب می‌خوانم را هم خیلی دوست دارد و خودش بعضی کتاب‌ها را می‌خواند. خانم خیلی خوب، خوش‌اخلاق و اهل نماز و عبادت هم هست.

در روستای ماهوته کسی مثل شما به مطالعه علاقه دارد؟

شاید به اندازه من کتاب نخوانند، اما خیلی‌ها هستند که مطالعه دارند، مخصوصا دانش‌آموزان. خیلی از آنها پیش من می‌آیند و می‌پرسند چه کتابی بخوانند. گاهی هم من پیش آنها می‌روم و از فواید کتابخوانی و آرامشی که از مطالعه به دست می‌آید، برایشان می‌گویم.

اهل خرید کتاب هم هستید؟

گاهی می‌خرم، اما بیشتر دوستانم برایم کتاب می‌آورند.

چرا گاهی؟

کتاب گران است و من آدم کم‌درآمدی هستم. اگر یک کتاب را دوست داشته باشم و از 20 هزار تومان هم گران‌تر نباشد، حتما آن را می‌خرم.

فکر می‌کنید اکبر رستمی بعد از کتابخوان شدن چه فرقی کرده است با زمانی که اهل خواندن کتاب نبود؟

از وقتی کتاب می‌خوانم خیلی سرحالم و احساس خوشبختی می‌کنم. قبل از این غمگین بودم. با کتاب خواندن دنیا مثل ‌ بهشت می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.